عشق قمار

گلوریا :چشمم خورد به در ورودی سالون که باز بود بادیگارد هارو صدا زدم که برن کوک رو صدا کنن و از شانس خوبم همه شون رفتن و فقط دوتاشون باهام موندن گفتم میرم سرویس و به بادیگارد گفتم مراقب نیلی باشن اونا حرفارو قبول کردن
زود به طرف سالون رفتم داشتم تو حیاط راه میرفتم که یهو

کوک ویو جلسه تموم شده بودم خسته بودم فکرم به گلوریا افتاد و دیدم بادیگارد اومدن و گفتن که منتظر منه گلوریا رفتم پایین با ته ولی جز نیلی کسی اونجا نبود روی میز و بقلش دوتا بادیگارد عصبانی شدم در حد سگ
کوک :گلوریا کجاست (عربده)
نیلی :اون ..گفت میره سرویس .(استرس )
ته :عشقم حالت خوبه کوک اروم باش
کوک سرم رو گرفتم برگردوندم دیدم در اصلی سالون بازه فاک
زود رفتم سمت در و دیدم خانوم داره میره و بقول خودش فرار میکنه

گلوریا :دیدم کوک پشتمه از ترس یه دقیقه مکث کردم و بعد دویدم دیدم داره میاد دنبالم که از پشت منو گرفت (بچه فک کنید گلوریا داره سریع میره کوک سریعتر اونو بقل میکنه از پشت که جسم کوچیک گلوریا بغل کوک هس من یه جا تو فیلم کره ای این صحنه رو دیدم گفتم استفاده کنم خیلی باحاله)

کوک :که داشتی فرار میکردی لیدیم(بم)
گلوریا :ولم کن بزار برم (ترسیده)
کوک :حکم پاره شدن خودت رو صادر کردی (خمار )
ویو گلوریا

دستم رو کشید برد سمت ماشین دستش رو رونم بود فشار میداد
آنقدر ترسیدم گریه کردم با اینکه یه بار باهاش رابطه داشتم ولی خیلی وحشی‌
کوک :بیب گریه نکن دوست ندارم الماس‌های قشنگت بریزه (خمار)

گلوریا :کوک ولم کن تورو خدا(گریه)

کوک :میدونی تو برای منی همه چیزت برای منه

گلوریا : (گریه شدید)

ویو من

رسیدن عمارت و کوک گلوریا رو انداخت رو کولش و برد تو اتاق همینجوری نزدیکش می‌شود

ادامه الان کامنت میزارم
دیدگاه ها (۴۰)

عشق قمار

تنها چیزی که ازت یادم میاد رنگ چشات بود که اولین بار عاشقشان...

عشق قمار

عشق قمار

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟒عشق مافیاویو بورام ساعت 8:30 از تخت اومدم بیرون یه دوش...

پسر کوچولوی من پارت : ۷ که دیدم همه وسط خیابون یجامع شدن...ا...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط